مجموعا آثار برندان فریزر Brendan Fraser

74%

96%

82%

30K 7.4/10

داستان زندگی "جیمز وال" کارگردان فیلمهای "فرانکشتین" و "عروس فرانکشتین" در دوره جنگ کره و رابطه ای که او به باغبان خود تشکیل می دهد...

53%

%

%

77K 5.5/10

پس از سقوط يک هواپيما در جنگلي در افريقا، پسري به نام «جرج» در ميان قبيله ي بوکووو گم مي شود تا اين که ميمون سخن گوي انسان نمايي به نام «ايپ» (کليز) او را نجات مي دهد و بزرگش مي کند. «جرج» (فريزر) تبديل به مردي قوي و سرزنده و خوش قلب مي شود. مدتي بعد «جرج» با «اورسلا استن هوپ» (مان) زني که از سن فرانسيسکو به بوکووو آمده و گم شده آشنا مي شود.

35%

15%

63%

7K 6.2/10

کانی دویل 18 ساله و حامله میباشد. زمانی که نامزدش او را پس می زند، به صورت تصادفی سوار قطاری می شود که آنجا با هیو وینتربورن و پاتریشا همسرش که او هم حامله میباشد، آشنا می شود، تا اینکه کانی به خانه آنها می رود و بردار هیو را می بیند و عاشقش می شود و...

55%

44%

77%

9K 6.9/10

یک دانشمند داروساز قرصی تولید می کند که باعث می شود مردم شادترین خاطره خود را به یاد بیاورند. اگرچه در ابتدا موفقیت آمیز به نظر می رسد، اما عوارض جانبی ناگواری در پی دارد...

50%

33%

82%

29K 6.7/10

چهار دختر 12 ساله در شهری کوچک اما پرماجرا در تابستان 1970 با همدیگر یکی از بهترین دوران زندگی خودشان را می گذرانند...

%

%

%

6K 5.4/10

داستان یک پیشاهنگ بیس بال است که متوجه بازیکنی با استعداد در بیس بال می شود اما او مشکلاتی نیز دارد...

%

6%

44%

14K 4.9/10

پس از اخراج از شغل خود در یک فروشگاه لوازم الکترونیکی، بونز (پاولی شور) و جک (اندی دیک) برای نیروهای ذخیره ارتش ایالات متحده ثبت نام می کنند، به این امید که با حداقل مسئولیت کمی پول به دست آورند . اما ...

46%

29%

50%

51K 6.1/10

يک گروه ناموفق راک به نام «لون رينجرز» تصميم مي گيرند گرداننده هاي ايستگاه محبوب راديويي شان، KPPX را به گروگان بگيرند و از آنان بخواهند نوارشان را پخش کنند...

%

19%

73%

14K 6.7/10

با اطمینان از این که یک دانشجوی پرحاشیه از هاروارد فارغ التحصیل می شود، او اوراقش را نگه می دارد که این کار او باعث رحمت از طرف یک فرد بی خانمان می شود ...

33%

21%

58%

20K 5.8/10

ربکا یک دختر روستایی، کالج خود را در لس آنجلس آغاز می کند. در کالج او با کراول دانشجویی تندخود و غیرقابل پیش بینی آشنا می شود. در تعطیلات او کراول را به خود به خانه می برد. پدر و مادر ربکا هیچگاه فردی را شبیه به او ندیده اند و هنگامی که از نامزدی آنها مطلع می شوند به شدت شوکه می شوند...