یک هنرمند کتاب های کمیک، یک رمان نویس و یک کارگردان که هر کدام در دنیایی متفاوت زندگی میکنند، داستان هایی را درباره‌ی یکدیگر می نویسند...
یک پیرمرد که مبتلا به زوال عقل می باشد، با کمک یکی از بازماندگان آشویتس (اردوگاه کار اجباری نازی ها) و یک نامه دست نوشته، به دنبال شخصی می گردد که مسئول مرگ خانواده اش می باشد...
جوناه که یک قمار باز بیکار با بدهی ها سنگین می باشد تصمیم میگیرد دخترش که اختلال بینایی دارد را به یک سفر جاده ببرد تا بتواند قبل از نابینا شدن، شفق شمالی را ببیند...
داستان در مورد پسربچه ای 5 ساله و با روحیه بنام جک می باشد که مادر دلسوزش از او مراقبت می کند. مثل تمام مادرهای مهربان دیگر، مادر جک هم خودش را وقف جک می کند تا او خوشحال و در امان باشد. اما زندگی آنها معمولی نیست، آنها درون مکانی محبوس شده اند که آن را اتاق می نامند. تا اینکه سرانجام حس کنجکاوی جک، مادر را مجبور می کند که ریسک کند از آنجا فرار کنند و دنیای بیرون را ببینند...
داستان در مورد ملکه ی روشن فکر سوئد می باشد که با محافظه کارانی که با ایده های او در مورد مدرن شدن سوئد مخالف هستند ، مبارزه می کند…
دیوید مردی چهل ساله است که زندگی اش را فدای آرامش همسر و فرزندانش کرده است، اما حالا باید بجنگد تا آنها را نزدیک خود نگه دارد...
یک کایاک‌ران حرفه ای بنام "رافا اورتیز" از بهترین های این ورزش کمک میگیرد تا به آرزویش برسد و تمام آبشار نیاگارا را پارو بزند...
تجدید خاطره و صحبتی با بازیگران، عوامل و طرفداران مجموعه فیلم های "بازگشت به آینده" بعد از سی سال در مورد این فیلم نوستالژیک...
یک دختر دبیرستانی بهمراه کسی که در مدرسه برایش قلدری می کند مورد مزاحمت یک قاتل روانی فراری قرار میگیرند که ترس و وحشت را به جان آنها می اندازد...
داستان فیلم در مورد چند دوست نوجوان می باشد که به دنبال گرفتن یک مهمانی هستند، اما سر کله ی یک قاتل آدمخوار در مهمانی آنها پیدا می شود و خاطره ای شوم برایشان رقم می زند...
