یک خانواده هندی در سال 1972 از اوگاندا ایدی امین اخراج می شوند و 17 سال بعد در می سی سی پی زندگی می کنند. پدر از اوگاندا برای پس گرفتن اموالش شکایت می کند. دختر بالغ عاشق یک مرد سیاه پوست می شود...
تمامی کارهای عاشقانه سید و برنی توسط دوست دختر هایشان، جون و آنته مورد تمسخر قرار میگیرد. پسرها تفریح در یک کمپ را پیشنهاد میکنند که پنهانی قصد دارند آن ها را به یک کمپ لختی ببرند. آنها سر از یک جای اشتباه در میآورند...
هنگامی که یک وبلاگ نویس در آخرین ماجراجویی خود دچار آسیب شدیدی می شود، خوش بینی و دیدگاه مثبت او نسبت به زندگی به مرزها می رسد و او برای زنده ماندن می جنگد...