این فیلم روایتگر داستان خانواده‌ای اسپانیایی است که در حومه شهر زندگی میکنند و بعد از کشف استعداد خارق‌العاده‌ی پسر کوچک‌شان در نوازندگی گیتار، زندگی آنها کاملا متحول می‌شود و در تلاش برای به کارگیری این استعداد بزرگ می‌شوند و…
یک عروسک خیمه شب بازی و یک اسباب‌بازی پشمالو، در پارک مرکزی با هم ملاقات میکنند و سفری پرفراز و نشیب را در شهر نیویورک آغاز میکنند...
پسری که کارش تمیز کردن دودکش و دختری که مسئول گله است تلاش می کنند از چنگال پادشاهی ظالم فرار کنند و...
این فیلم ماجرای پسرکی به نام رامونا و مادرش را دنبال می‌کند. داستان از جایی شروع می‌شود که مادر رامونا او را ترک می‌کند و رامونا برای بازگرداندن مادرش به خانواده تلاش می‌کند...
بین یادگیری های جادویی، تعقیب های سریع، دگرگونی های باورنکردنی و مشکلات بسیار، پائولا متوجه می شود که سرنوشت چیز بسیار ویژه ای برای او در نظر گرفته است.
چن جیائشیا و لی ران در نوجوانی عاشق یکدیگر شدند، اما به دلایلی از هم جدا شدند. سال‌ها بعد، آنها دوباره یکدیگر را ملاقات کردند و متوجه شدند که عشقشان به یکدیگر هرگز خاموش نشده است.
داستان خارق‌العاده‌ای از نیمه خدای امروزی 12 ساله را روایت می‌کند که به تازگی با قدرت‌های فراطبیعی تازه کشف‌شده‌اش کنار می‌آید، زمانی که خدای آسمان، زئوس، او را به دزدیدن صاعقه استادش متهم می‌کند. اکنون پرسی باید در سراسر آمریکا سفر کند تا آن را پیدا کند و نظم را به المپوس بازگرداند.
ویلی وانکای جوان و فقیر، که رویای افتتاح یک مغازه شکلات فروشی در شهری معروف به شکلات را در سر دارد ، متوجه می شود که صنعت شکلات توسط یک گروه از شکلات سازان حریص کنترل می شود...
گرما، آفتاب، سواحل و تفریح - بالاخره تابستان است و خانواده سان قصد دارند به یونان بروند. اما همه موافق نیستند - پدر رودولف چیز دیگری می خواهد و از اینکه تعطیلات ماهیگیری محبوبش به نظر می رسد به جایی نمی رسد ناراحت است...
مته و ناز فرزندان مورد علاقه خانواده های ثروتمند و قدرتمند هستند. هر دوی آنها خراب هستند و عادت کرده اند به هر چیزی که در زندگی می خواهند برسند. داستان آنها که با وعده‌های خانواده‌هایشان در کودکی آغاز شده، امروز با ناتوانی در جدایی از یکدیگر به سوی ازدواج پیش می‌رود. اما وقتی خدمتکار ناز، اینسیلا، که از کودکی با او بوده، ناگهان در مقابل مته ظاهر می شود، مته تمام تصمیماتی که در زندگی گرفته است را زیر سوال می برد. آیا این برخورد بین اینسیلا و مته مسیر داستانی را که ناز با تمام لجبازی نوشته بود تغییر می دهد و به مته کمک می کند تا عشق واقعی را پیدا کند؟
