در سال ۱۹۸۵، قتل یک ابرقهرمان تحت حمایت دولت، همکاران قانون‌شکنش او را از بازنشستگی بیرون می‌کشد و آنها را به سمت معمایی می‌کشاند که زندگی شخصی‌شان و حتی جهان را تهدید می‌کند.
هنگامی که شهر زیر آب "بی‌کینی باتم" به طور ناگهانی از اعماق اقیانوس بیرون کشیده می‌شود، "سندی چییکس" و "اسفنجی مکعب" سفری را به ایالت تگزاس، زادگاه سندی، آغاز می‌کنند. در این سفر، آنها با خانواده سندی ملاقات می‌کنند و وظیفه‌ای خطیر بر عهده‌شان گذاشته می‌شود: نجات "بی‌کینی باتم" از دست یک مدیر عامل شرور.
رودگر، پسری که تنها در ذهن آماندا وجود دارد، همبازی او در ماجراجویی‌های خیالی و پرهیجانش است. هنگامی که رودگر به تنهایی به شهر خیالی‌ها، محل زندگی و کار شخصیت‌های خیالی فراموش‌شده، قدم می‌گذارد، با خطری مرموز روبرو می‌شود.
در این ماجراجویی جدید، رفقای بد که به سرقت در تعطیلات کریسمس شهر معروف هستند، با یک مشکل غیرمنتظره مواجه می شوند: کریسمس لغو شده است! حالا آنها باید کاری غیرمنتظره انجام دهند: با دادن هدیه، روحیه تعطیلات شهر را احیا کنند...
کلارک کنت هویت مخفی سوپرمن خود را می سازد و نقش خود را به عنوان قهرمان متروپلیس در آغوش می کشد، در حالی که ماجراجویی ها را به اشتراک می گذارد و عاشق لوئیس، یک روزنامه نگار ستاره دار تحقیقی می شود، که جیمی اولسن را نیز زیر بال خود می گیرد.
پس از اینکه یک یاغی پدرش را می‌دزدد و مواد غذایی شهرش را می‌دزدد، یک راهزن نوجوان به نام کوین، شیطان تاسمانی را به خدمت می‌گیرد تا به او کمک کند تا دزد را پیدا کند...
سریال داستان دو کودک را دنبال می‌کند که وقتی به طور تصادفی به فضا می‌روند، متوجه می‌شوند که پدرشان سخت‌ترین شکارچی جایزه بگیر در تمام کهکشان است.
این سریال بر اساس شخصیت «ولما دینکلی» از مجموعه کارتون های اسکوبی دو ساخته شده است و داستان زمانی را روایت می کند که این پنج شخصیت هنوز تبدیل به گروه نشده بودند...
13 سال پس از باردار شدن توسط شیطان، یک مادر اکراه و دختر دجالش تلاش می کنند تا یک زندگی معمولی در دلاور داشته باشند، اما دائماً توسط نیروهای هیولایی، از جمله شیطان، که مشتاق حضانت روح دخترش است، ناکام می شوند.
گروتِ کودک، درکنار خانواده‌اش؛ یعنی محافظان کهکشان، زندگی در میان ستارگان و دردسرهایی که به دنبال دارد را یاد می‌گیرد
